سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شفیق

شفیقنامه

    نظر

. آخر ما نفهمیدیم شفیق فصلنامه است سالنامه است، چی است؟
. نکند در نشریه را تخته کرده اند که بعد گذشت این همه مدت، هنوز چاپ نشده است این نشریه؟
. شنیدم به خاطر فلان مطلبی که در فلان شماره از شفیق زده بودند در نشریه را گل کرده اند؟ درست می‌گویند این جماعت؟
. می گویند مسئولین شفیق بعد از اینکه کلی پول به جیب زده اند و کلی تجربه اندوخته اند و دیگران را از این تجربه ها محروم کرده بوده اند، زدند و خوردند و بردند؟ یعنی درست می گویند؟
. بابا این ها هم که مدام کفگیرشان به ته دیگ می خورد و به خاطر عدم وجود چیزی به اسم بودجه سالی به دوازده ماه، یک نشریه چاپ می کنند. این هم شد بساط که شما درست کردید؟
. شفیق؟ برام آشناست؟ چی بود، کتاب بود؟ مجله بود؟
. این هم شد نشریه؟
. چی؟... شعر بدم برای شفیق؟ مگه شفیق معدوم نشد؟
. چی گفتی؟ فردا چاپ میشه؟ پس فردا؟ چاپ شده ما خبر نداریم؟ زیر چاپه؟ چوب لای چرخ چاپشون گیر کرده؟ چاپ نمیشه؟ چاپ میشه؟ چاپ شده؟
***
عده ای از اینکه هر روز سراغ این را می گرفتند که کی چاپ می شود این نشریتان، ما را کلافه کرده بود که این کلافگی شیرین بود و عده ای هم که کلا آب پاکی را ریخته بودند، حالا یا بر دست خودشان، یا بر دست(نمک داشته) شفیق و می گفتند که اصلا قرار نیست شفیق دیگر ادامه داشته باشد.
خلاصه همانطور که همه اهل فن جواب می دهند، ما هم به خاطر پاره ای از مسائل نتوانستیم به موقع این نشریه شفیق را چاپ کنیم. البته علل این عقب افتادگی روشن و مبرهن است که این شفیق و شفیقی ها در این دنیا، کمی و فقط کمی تنها هستند و باری که بر دوششان است سنگینی و خیلی سنگینی می کند و با این حال این بار را به منزل می برند، حتی اگر شده کج.
بعض این علل عقب ماندگی چاپی هم به خاطر چوبی بود که لای چرخ مسائل چاپ و مسائل غیر چاپ ما گیر کرده بود که این بار چوب را پیدا کردیم و تکه تکه اش کردیم و شکستیم و سوزاندیم و خاکسترش را هم در جعبه ای کردیم و به رسم عبرت برای دیگران گذاشتیم روی طاقچه، تا دیگر کسی چوپ لای چرخ شفیق نکند.
بله، با همه ی این خون دل هایی که ما خوردیم باز خدا خیر دهد جماعتی را که کمک شایانی به شفیق کردند و اگر هم کمکی نداشتند دعای خیرشان را همیشه می شنیدیم در حق این شفیق. خدا هم که شاهد است این درِ شفیق به روی همه باز است و نمی دانم چرا خیلی از این جماعت که دستی بر آتش دارند و دیگرانی که حداقل انگشتی چیزی بر آتش دارند باز با شفیق نمی سازند. خلاصه شفیق دست همه این عزیزان را به سختی می فشارد.
الغرض اینکه اگر هم تا به حال شفیقی بوده و خواهد بود از نظرات شما و از همکاری های شما و از دعای خیر شما بوده. و اگر هم نفوس بدی شنیده این شفیق، از گوشی که در باشد داخل کرده و از آن گوش که دروازه بوده بیرون کرده. ان شاالله که این نظرات و همکاری ها بیشتر شود و شفیق هم شفیق تر.