سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شفیق

سینما رسالتی تبلیغی دارد

    نظر

(مصاحبه با حجت الاسلام خسروپناه)

استاد، محور اصلی بحث ما حوزه و سینما است،‌ در ابتدا به طور خلاصه در مورد ماهیت سینما توضیحی ارائه بفرمائید.
ماهیت سینما با تعریف سینما تفاوت دارد، تعریف سینما عبارت است از داستانی که به صورت تصویر متحرک همراه با صوت ارائه می‌شود. لذا ارکان یک فیلم که قرار است در یک سینما پخش شود عبارت است از فیلم‌نامه، تصویر متحرک و صوت. امّا ماهیت سینما عبارت است از فیلم متحرک همراه با صوت که دارای پشتوانه‌ی فلسفی، به ویژه انسان شناختی باشد، یعنی ما معتقدیم سینما جز‍ء تکنولوژی هایی است که مبتنی بر یک سری پیش فرض‌‌های معرفتی شناختی، انسان شناختی و هستی شناختی و جهان شناختی است. سینما یک لایه‌ی آشکار دارد و یک لایه‌ی پنهان. لایه‌ی آشکار همان سه رکن اصلی یک فیلم است، امّا لایه‌ی پنهان آن ایدئولوژی، اندیشه و فلسفه است، فیلم هم مانند هنرهای دیگر دارای پشتوانه‌ی فلسفی است، ما هنر را جزء علوم مصرف کننده می‌دانیم و معتقدیم تأثیر اجتماعی آن بیش از هنرهای دیگر است، فیلم هم حیث دانشی دارد و هم حیث مهارتی و تکنولوژیکی یعنی از یک جهت شبیه فیزیک است که یک سری قواعد را بیان می‌کند و از یک جهت مثل مهندسی است که تکنولوژی کارآمدی برای تغییر انسان است. بنابراین سینما یک سری مبانی و فلسفه دارد و لوازمی هم دارد و از لوازم آن تغییر انسان در جامعه است. هدف سینما این است که جامعه را مطابق با مطلوبش تغییر دهد، به هر حال برخی دیگر می‌گویند که هدفش سرگرم کردن مردم است که به نظر بنده این خیلی سطحی است، چون رسالت سینما تغییر انسان است.
بنابراین ماهیت سینما با دین مشکلی ندارد، و این تغییر می‌تواند در جهت مثبت باشد؟
بله، به همین خاطر است که من عقیده دارم که می‌توانیم سینمای دینی داشته باشیم.
برخی می‌گویند چون ماهیت سینما سکولاری است، دینی و غیر دینی ندارد. بنده این حرف‌ها را قبول ندارم. هر چند سینمای موجود سینمایی سکولار است، امّا این سینما از غرب آمده و در هالیوود توسعه پیدا کرده و طبیعتاً کشورهایی مثل ایران در مقاطعی بعد پذیرای او شده اند و تا الآن وجود دارد که با همان پیش فرض‌‌های غربی کار می‌کند، البته استثناهایی هم داریم امّا غالب آن‌ها بر اساس همان پیش فرض‌ها و فلسفه‌‌های غربی و سکولار است. در واقع سینمای فعلی می‌خواهد انسان متعالی را به انسان متدانی تبدیل کند، انسان ملکوتی را به انسان مُلکی. لذا ملاحظه می‌کنیم که سینما هر چه به سمت جلو می‌رود،‌ فرهنگ برهنگی و تولرانس دینی و اباحی گری روز به روز بیشتر رشد پیدا می‌کند. فیلم هایی که در غرب ساخته شده است عمدتاً یا در مقام تقویت شهوت است یا تقویت غضب است. ‌یعنی قصه دارد انسانی را به تصویر می‌کشد که بعد حیوانی آن بر بعد ملکوتی و الهی او غلبه دارد.‌ روز به روز بر صحنه‌‌های جنایت و شکنجه گری و رفتارهای غیر انسانی در فیلم‌‌های هالیوودی و بالیوودی افزوده می‌شود. مثلاً در فیلم‌‌های سریال که چند سالی است فیلم‌ها به این سمت و سریالی شدن رفته اند و سینمایی متعارف کم تولید می‌شود فیلم هایی مثل 24، لاست، فرار از زندان و … ساخته می‌شود که اکثر اینها همراه صحنه‌‌های خشونت آمیز و غیر اخلاقی است.
منظورتان این است که سینما ابزاری است که غرب در جهت اهداف خود از آن بهره می‌برد.
بله، غرب در واقع یک فلسفه‌ی امانیستی را پذیرفته است، که به کمک سینما به دنبال عینیّت بخشیدن به این انسان امانیست است، با توجه به آن که در جوامع دینی، انسان یک موجود متعادل و متعالی است با این فیلم‌ها خود به خود و کم کم ماهیتش از بین می‌رود، قصدم این نیست که بگویم سینمای دینی نمی‌سازد، اصلاً سینمای دینی اولین بار در سینمای هالیوود مطرح شد، امّا سینمای دینی موجود در هالیوود و غرب به یک معنا سینمای ضد دینی است.
مثل فیلم «طالع نحس» که ظاهراً قصد داشت مکاشفات «یوحنا» را به تصویر بکشد،‌ یا فیلم «مسیح به روایت لوقا» که ظاهراً انجیل لوقا را به نمایش گذاشته است ولی اگر دقت کنید خواهید دید که چه پیام‌‌های غیر دینی ای در آن‌ها وجود دارد. حتی گاهی اوقات در فیلم‌‌های ما هم وجود دارد. مثلاً در فیلم مختارنامه در جایی عبیدالله بن زیاد به مسلم بن عقیل می‌گوید از پیامبر حدیثی است مبنی بر این که ما پیامبران ارثی از خود به جا نمی‌گذاریم و مسلم می‌گوید: «بله، ما هم این روایت را شنیده ایم، ما اصلاً دنبال حکومت نیستیم.» در این جا قول اهل سنت را از زبان مسلم بن عقیل تقویت می‌کند. یا در جایی دیگر مسلم بن نمیر با عبدالله بن زبیر صحبت می‌کرد به او گفت: «من با خدای آسمان کاری ندارم، من با خدای زمین کار دارم، و آن خدایی که تو گویی من نمی‌شناسم» که در این جا پلورالیسم و کثرت گرایی دینی به نمایش گذاشته شده است.
فیلم نامه‌ها را عمدتاً کارگردان‌ها می‌نویسند، و آن هم طبق افکار خود، از آن گذشته خود به خود فیلم نامه متاثر از افکار فیلم نامه نویس است.
استاد به نظر شما جایگاه این ابزار تبلیغاتی در دین کجاست و تا چه حدی می‌تواند مؤثر باشد؟
سینما یکی از بزرگترین ابزارها برای انتقال پیام است، که تأثیر آن از کتاب هم بیشتر است. اولاً همه‌ی مردم حوصله کتاب خواندن ندارند،‌ ثانیاً قلم نگارشی به اندازه‌ی قلم نمایشی تأثیر گذار نیست قلم نمایشی بسیار سریع تأثیر می‌گذارد و ذهن مخاطب را تغییر می‌دهد. با توجه به این تلقی که ما از سینما داریم به نظر بنده ماهیت سینما بما هی هی منفی نمی‌باشد. ماهیت سینما یک امر خنثی است، اگر چه سینمای هالیوود سینمای ضد دینی و ضد اخلاقی است. اخیراً یک فیلمی ساخته شده است به نام «لژیون» که در آن جبرئیل و میکائیل با یکدیگر جنگ می‌کنند. پیام این فیلم آن است که خداوند یک خواسته غیر انسانی و غیر اخلاقی دارد و قصد دارد انسان را نابود کند یعنی در واقع جنگ خداگرایی و امانیزم است. خداوند جبرئیل را مامور می‌کند که این کار را انجام دهد، میکائیل جلوی او را می‌گیرد و در نهایت انسان به حیات خود ادامه می‌دهد. در این فیلم علاوه بر ترجیح دادن امانیسم بر خداگرایی، غلبه‌ی این نگرش هم به نمایش در می‌آید.
حالا ممکن است برخی از مخاطبان بگویند ما این فیلم را برای سرگرمی دیدیم و در ما تاثیری نگذاشت، امّا این طور نیست فیلم تأثیر خود را در ضمیر ناخودآگاه خواهد گذاشت و طبیعی است و به مرور زمان این تأثیرات ماهیت انسان را تغییر می‌دهد. مثلاً سینمای هالیوود باعث شد که خانم‌‌های محجبه‌ی واقع در غرب، بی حجاب شدند، فرهنگ برهنگی در غرب رواج پیدا کرد.
استاد یک عده از افراد با تصویر سازی دین مخالف هستند، و می‌گویند این تصویر سازی موجب تنزل دین می‌شود و نباید از این راه دین را تبلیغ کرد، در واقع شبهه به همان خنثی بودن ماهیت سینما وارد می‌کنند نظر شما چیست؟
بنده با این مخالفم، به دلیل این که فیلم بر می‌گردد به این که فیلم نامه نویس چگونه فیلم نامه بنویسد و کارگردان چگونه کارگردانی کند حالا ممکن است در یک فیلم یک تصویر بی روح و بی محتوا از حادثه کربلا نشان داده شود که آن عظمت کربلا تنزل پیدا کند. این اشکالی است که به سبک ساخت فیلم وارد است نه اصل فیلم. یا مثلاً کسی بخواهد مفاهیم دینی را با سبک و وسترن پیاده کند، قطعاً نتیجه‌ی معکوس می‌گذارد، امّا اگر کسی از سبک‌‌های دینی و مذهبی استفاده کند، مفاهیم را درست منتقل کند -مثل فیلم‌‌های جمال شورجه- هم تاثیر درست می‌گذارد و هم مخاطب با آن ارتباط برقرار می‌کند، و این بر می‌گردد به انتخاب سبک، فیلمنامه، بازیگر، چگونگی گریم، این که چگونه کارگردانی شود و صحنه‌‌های ویژه آن چگونه است و از چه موسیقی ای استفاده شود، مثلاً برای یک شخصیت مثبت از بازیگری استفاده کند که تا هفته‌ی قبل در فیلم دیگری شخصیت منفی را بازی کرده است خب این قطعاً تاثیر نخواهد داشت.
البته در بعضی جاها بسیار هنرمندانه کار می‌کنند. مثل ابتدای فیلم «مختارنامه» که با یک موسیقی مناسب و صدای لالایی شروع می‌شود و امام حسین (علیه السلام) را نشان می‌دهد که خون حضرت علی اصغر را به سمت آسمان پرتاب می‌کند. این صحنه بسیار تکان دهنده است و از اول فیلم مخاطب با این فیلم تعامل برقرار می‌کند، لذا است که می‌بینید مخاطب زیادی هم دارد.
من هم معتقدم اگر بخواهند فیلم هایی با کارگردانی ضعیف و بازیگری بی روح بسازند نساختن آن بهتر است، امّا اگر قوی ساخته شود و در آن از شیوه‌‌های هنری قوی استفاده شود بسیار تاثیر گذار است، بنده فیلم حضرت سلیمان را ندیده ام ولی با توجه به تصاویری که از تلویزیون پخش می‌شود به نظر می‌آید که فیلم خوبی باشد.
خب، تا این جا قبول کردیم که ماهیت سینما می‌تواند خوب باشد، لوازم سینما چطور؟با توجه به این که در فیلم، شخصیت منفی هم به نمایش در می‌آید و یا این که خانم‌ها هم در فیلم‌ها بازی می‌کنند، حتی برخی از هنرمندان سینمایی شکایت می‌کنند که چرا در ایران اجازه داده نمی‌شود صحنه‌ها به طور طبیعی به نمایش درآید و خطوط قرمز مانع کار ماست؟ هر چند این خطوط قرمز هم درست رعایت نمی‌شود.
کسانی که این مسئله را مطرح می‌کنند دنبال یک سینمای سکولار هستند.‌ سینمای دینی باید خطوط قرمز را رعایت کند. سینمای دینی قصد دارد مفاهیم دینی را منتقل کند یعنی یک انسان غیردینی را دین دار کند یا انسانی که ضعف ایمانی دارد را بالا ببرد. اگر قرار باشد که چهره‌ی منفی تقویت بشود که نتیجه عکس می‌شود. مثلاً در فیلم مختارنامه نشان بدهد که عبیدالله بن زیاد با خانم‌ها لاس می‌زند، شراب می‌خورد و مست می‌شود به جای تاثیر گذاری، ترویج این گونه مسائل می‌شود، ولی می‌شود با نشان دادن آن بخش از عملکردهای زشت این شخصیت که تاثیر منفی ندارد پلید بودن این شخصیت را به نمایش گذاشت. بنابراین لازم نیست فساد اخلاقی ابن زیاد به نمایش گذاشته شود، ببینید اصلاً یک چیزی که در سینما هست گزینشی عمل کردن است این طور نیست که هر چه اتفاق افتاده به نمایش گذاشته شود قصد ما این است که پیام خود را منتقل کنیم قرار نیست هر چه در تاریخ نقل شده به تصویر کشیده شود. نقل تمام مسائل بر بالای منبر هم درست نیست چون ممکن است باعث ترویج فحشا شود باید به گونه‌ای به نمایش درآید که باعث عبرت گیری مردم بشود مثلاً در اصحاب امام حسین (علیه السلام) شخصی بوده به نام عبیدالله که تا عصر روز عاشورا با امام حسین (علیه السلام) جنگید و بعد به امام گفتند من به شما قول داده بودم تا زمانی که اصحابتان زنده اند در کنارتان بمانم و بعد از این حرف امام را رها کرد و رفت، ببینید نشان دادن این صحنه‌ها چقدر می‌تواند تکان دهنده باشد در سینمای دینی صحنه هایی به نمایش در آید که مردم به فضائل گرایش پیدا کنند و از رذائل دور شوند نه این که به عکس عمل شود، مثل لژیون نشود که فیلمی به ظاهر دینی بود ولی در واقع ضد دین بود.
استاد، مسئله بازیگری خانم ها و حجاب و رفتار آن‌ها چطور؟
بازیگران خانم هم باید خطوط قرمز را رعایت کنند و همه چیز را نباید نشان داد، بلکه آن چیزی را که به هدف ما کمک می‌کند، باید نشان بدهیم،‌ در غیر این صورت ممکن است از هدف فاصله بگیریم. مثلاً در بعضی فیلم‌‌های به ظاهر مذهبی، دختر و پسر نامحرم، همدیگر را به اسم کوچک صدا می‌کنند،‌ این باعث عادی سازی روابط دختر و پسر می‌شود.
خب،‌ حالا به نظر شما برخورد حوزه با پدیده‌ی سینما باید چگونه باشد؟
به نظر بنده حوزه در حیطه‌ی سینما دو کار باید انجام بدهد،. اول تربیت فیلم نامه نویس و دوم تربیت کارگردان،‌ البته اگر بتوانیم به مرحله‌ای برسیم که بازیگران ما مذهبی باشند خیلی خوب است مثل آقای سید جواد هاشمی. چون یک عده از مردم بازیگران را الگوی خود قرار می‌دهند‌، که طبیعتاً اگر این گونه افراد را ببینند به طرف مسائل منفی نمی‌روند، خیلی مهم است که ما بازیگران ارزشی، اصولی و مذهبی داشته باشیم که این‌ها ستاره شوند. ولی فعلاً گام اول این نیست که حوزه بازیگر تربیت کند، در حال حاضر نیاز ما در مورد رمان برطرف شده است چند سال قبل دغدغه من همین بود هر جا که صحبتی می‌کردم یا مسئولین را می‌دیدم تذکر می‌دادم خوشبختانه الان یک عده افراد مذهبی و طلبه وارد این عرصه شده اند، امّا در فیلم نامه نویسی کم کار شده، باید حوزه، فیلم نامه نویس تربیت کند و از آن سر، صدا و سیما از فیلم نامه نویسان حوزوی حمایت کند و آن را بخرد و به نام او منتشر شود. به کارگردان مذهبی هم نیاز داریم چون ممکن است فیلم نامه مشکل نداشته باشد ولی کارگردان به خاطر مبانی فلسفی یا شیطنتش یک جاهایی زهرمار قاطی فیلم بکند به همین خاطر خیلی مهم است که کارگردان، مذهبی باشد.
استاد، یعنی خود طلبه‌ها فیلم نامه بنویسند؟
بله، خود طلبه ها، ما یک عده طلبه داریم که ذوق ادبی دارند به هر حال ما باید یک عده طلبه داشته باشیم که کار ادبی بکنند و تخصصشان این باشد. کتاب ادبی بنویسند و چاپ شود چطور یک عده کتاب فقهی می‌نویسند، یک عده هم کتاب ادبی بنویسند.
آیا به این اشخاص می‌شود گفت طلبه؟
بله، از قضا هر چقدر که معارف اسلامی‌اش قوی تر بشود رمان‌‌های او قوی تر، وزین تر و پخته تر خواهد بود، شما توجه کنید شکسپیر و تولستوی متفکر بودند یا مثلاً سارت، یا آلبرت کامو و کانکا متفکر بودند،‌ البته الحادی بودند، اصلاً چرا راه دور برویم همین رساله هایی که مرحوم شیخ اشراق نوشته است از جلد سوم مجموعه مصنفاتش، وقتی «پرآواز جبرئیل» را می‌نویسد، این داستان است، یا مثلا عطار زمانی که «منطق الطیر» را می‌نویسد، یا «سلامان و ابسال» بوعلی سینا این‌ها داستان است و در عین حال پشتوانه فلسفی دارد، از قضا من معتقدم که متفکران ما باید بتوانند رمان بنویسند، رمان نویسی را چیز دست کمی نگیرید، یک طلبه متفکر می‌تواند در حوزه‌ی فقه و کلام و ... واقعا صاحب نظر باشد و در عین حال آثاری به صورت رمان بنویسید. بزرگان ما از قدیم اهل این نوع نگارش هم بوده اند، این طور نبوده که تمام بحث هایشان به صورت انتزاعی و فلسفی نامأنوس عرفی بنویسند. کتاب‌‌های مفید برای مخاطب عموم هم می‌نوشتند.
این کاری است که حوزه باید انجام بدهد و البته تربیت کارگردان را هم حوزه باید انجام بدهد یک عده از فضلا تربیت بشوند که کارگردان بشوند. که هم از مبانی تفکر و فلسفه اسلامی استفاده کنند در ساختن فیلم و هم این که از بازیگران متدین و متنوع استفاده کنند و آنها کم کم مطرح بشوند در جامعه، به نظرم این کارها شدنی است، فقط تدبیر و برنامه ریزی می‌خواهد.
استاد، ورود طلاب به این عرصه باید چه زمانی باشد؟
بعد از این که دوره‌ها را دیدند، طلبه‌ای که سطح را گذرانده است و علاوه بر آن یک دوره معارف اسلامی را جامع کار کرده و در عین حال ادامه هم می‌دهد، این شخص می‌تواند وارد این عرصه بشود.
مانند طلبه‌ای که چندین سال معارف اسلامی خوانده و بعد می‌رود و جامعه شناسی می‌خواند و افکار را نقد می‌کند.
آسیب هایی که ممکن است طلبه‌ها در این عرصه ببیند چطور؟ مثلاً بعضی طلبه‌ها می‌روند که موثر واقع شوند ولی خود تاثیر می‌گیرند و منحرف می‌شوند.
بله، این آفت جدی است،‌ «لکل شیء آفة» هنر هم آفت‌‌های متعددی دارد، لذا این عرصه از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است، یک ذره کج روی هلاکت در پی خواهد داشت، ولی قرار نیست چیزی که ظریف است ما وارد آن نشویم،‌ حساسیت دارد و دقت می‌خواهد، حوزه در این جا باید چند پیشگیری کند بحث‌‌های هنر آسیب خاص خود را دارد مثلاً الان مدرسه اسلامی هنر در قم بر پا شده است. من اصلاً عقیده ام این نیست که طلبه‌‌های لمعه خوان و طلبه های مبتدی بروند هنر بخوانند به نظرم این آفت است و بعدا‌ً مشکل ساز خواهد بود، به نظر بنده یک عده طلبه هایی که سطحشان را تمام کرده اند، یک مدتی تخصصی در مورد فقه هنر،‌ اخلاق هنر و فلسفه‌ی آن کار کنند و با آیات و روایات هم مأنوس بشوند بعد بروند سراغ تکنیک‌‌های هنر یعنی در مرحله بعد از تفکر، یعنی ابتدا ساختار و بافت هایش به لحاظ فکری، فقهی و اخلاقی شکل بگیرد بعد به سراغ روانشناسی، تکنیک و جامعه شناسی هنر بروند، اگر این طور برنامه ریزی شود تبعات مثبتی خواهد داشت و تبعات منفی آن خیلی کم خواهد شد، در مجموع طلبه قبل از ورود به هر عرصه‌ای باید فقه تخصصی آن را بخواند و این برنامه ریزی کار مدیریت حوزه است. پیشنهاد بنده این است که حوزه، هنر اسلامی را مدیریت کند، که اگر این کار نشود، دیگران در حوزه، هنر اسلامی را مدیریت می‌کنند، که در این صورت اگر هم طلبه فیلم نامه نویس شود و یا کارگردان، مضر خواهد بود، نتیجه‌ی مدیریت دیگران هنر التقاطی و سکولار خواهد بود.
استاد از اینکه وقت ارزنده تان را در اختیار ما قرار دادید متشکریم.